۳۶۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۶

روحِ زیتونی‌ست عاشقْ نار را
نار می‌جویَد چو عاشقْ یار را

روحِ زیتونی بِیَفْزا ای چراغ
ای مُعَطَّل کرده دستْ اَفْزار را

جانِ شَهوانی که از شَهوت زِهَد
دل ندارد دیدنِ دِلْدار را

پس به عِلَّت دوست دارد دوست را
بر امیدِ خُلْد و خوفِ نار را

چون شِکَستی جانِ ناری را بِبین
در پِیِ او جانِ پُراَنْوار را

گَر نبودی جانِ اِخْوان پَس جُهود
کِی جُدا کردی دو نیکوکار را

جانِ شَهوت، جانِ اِخْوان دان ازانْک
نار بینَد، نورِ موسی وار را

جانِ شَهوانی‌ست از بی‌حِکْمَتی
یاوه کرده نُطقِ طوطی وار را

گشت بیمار و زبانِ تو گرفت
رویْ سویِ قبله کُن بیمار را

قبله شَمسُ الدّینِ تبریزی بُوَد
نورِ دیده مَر دل و دیدار را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.