۳۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۳ - در مرثیهٔ رشید الدین فرزند خود

پسر داشتم چون بلند آفتابی
ز ناگه به تاری مغاکش سپردم

به درد پسر مادرش چون فروشد
به خاک آن تن دردناکش سپردم

یکی بکر چون دختر نعش بودم
به روشن‌دلی چون سماکش سپردم

چو دختر سپردم به داماد گفتم
که گنج زر است این به خاکش سپردم

بماندم من و ماند عبد المجیدی
ودیعت به یزدان پاکش سپردم

اگر کس نباشد پناهش به شروان
پناهش بس است آن خداکش سپردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.