۲۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا

ای دل انصاف ده که چون نبود
دور از جور خویش شرمنده

کز پی هم ز گلشن سادات
سه همایون درخت افکنده

اول آن نونهال گلشن جان
که شدی مرده از دمش زنده

گل باغ صفا صفی‌الدین
که رخش بر سمن زدی خنده

پس ضیای زمان و شمس زمین
آن دو نخل بلند و زیبنده

که شد اسباب عیش خرد و بزرگ
از غم فوتشان پراکنده

چون به آئین جد و باب شدند
جنت آرا به ذات فرخنده

تا دو تاریخ آشکار شود
این دو مصراع سزد از بنده

دور از بوستان مصطفوی
یک نهال و دو نخل افکنده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.