۳۰۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹ - قطعه

بهر جمعی عیب جویان بستم این احرام دوش
کز تعصب چست بر بندم میان خود به هجو

برنیارم بر مراد دل دمی با دوستان
برنیارم تا دمار از دشمنان خود به هجو

در پس زانوی فکرت چون نشستم تا کنم
در سزای ناسزایان امتحان خود به هجو

رستخیزی بود موقوف همین کز ابر طبع
سردهم سیلی و بگشایم دهان خود بد هجو

شد هیولی قابل صورت ولی رخصت نداد
پاکی طبعم که الایم زبان خود به هجو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۸ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰ - مرثیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.