۲۹۹ بار خوانده شده
ای به ذات کریم بیهمتا
وی به طبع سلیم بیمانند
وی به نخجیر گاه دهر تو را
شیر گردون کمینه صید کمند
ظل قدرت چو آسمان عالی
قدر ظلت چو آفتاب بلند
در رهت همچو بندگان همه روز
خور به تشریف چاکری خرسند
بر درت همچو چاکران همه شب
مه به عنوان بندگی دربند
افتابا سپهر ایوا نا
ای به عونت سپهر حاجتمند
وی به لطف تو چرخ اطلس بود
از مه و افتاب زیور بند
خلعتی کز تن مبارک خود
وعده کردی به این فقیر نژند
بس که میباید از تن تو شرف
که نیاید ز خلق چشم گزند
ترسم آن دم که لطف فرمائی
از بر من فرشتهها به برند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
وی به طبع سلیم بیمانند
وی به نخجیر گاه دهر تو را
شیر گردون کمینه صید کمند
ظل قدرت چو آسمان عالی
قدر ظلت چو آفتاب بلند
در رهت همچو بندگان همه روز
خور به تشریف چاکری خرسند
بر درت همچو چاکران همه شب
مه به عنوان بندگی دربند
افتابا سپهر ایوا نا
ای به عونت سپهر حاجتمند
وی به لطف تو چرخ اطلس بود
از مه و افتاب زیور بند
خلعتی کز تن مبارک خود
وعده کردی به این فقیر نژند
بس که میباید از تن تو شرف
که نیاید ز خلق چشم گزند
ترسم آن دم که لطف فرمائی
از بر من فرشتهها به برند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹ - ایضا در مرثیه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.