۳۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۵

ای تیر غم و رنج بسی خورده و برده
واقف شده بر معرفت خرقه و خورده

بر ظاهر خود نقش شریعت بگشادم
در باطن خود حرف حقیقت بسترده

با هستی خود نرد فنا باخته بسیار
صد دست فزون مانده و یک دست نبرده

در آرزوی کوی خرابات همه سال
اول قدم از راه خرابی بسپرده

ایمن شده از عمر خود و گشت شب و روز
در بی‌خردی کیسه به طرار سپرده

ور زان که ترا نیستی ای خواجه تمناست
هان تا نکنی تکیه بر انفاس شمرده

زان پیش که نوبت به سر آید تو در آن کوش
تا مردهٔ زنده شوی ای زندهٔ مرده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.