۳۰۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸

خواجه در غم من ار گفت که چون بی‌خردان
دین به دل کرده‌ای اندر ره دنیا لابد

دیو در گوش هوا و هوسش می‌گوید
از پی کبر و کنی چون متنبی سد جد

من چه دانستم کز تربیت روح‌القدس
در گذشته‌ست ز شادی و گذشته زا شد

کرده یک ذوق به راه احدی چون احمد
شکر چون کوه حرا صبری چو کوه احد

گر بدانستمی آن خوی سلیمانی او
پیش او سجده کنان آمدمی چون هدهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.