۱۱۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۴ - شیدائی

رندم و شهره به شوریدگی و شیدائی
شیوه ام چشم چرانی و قدح پیمائی

عاشقم خواهد و رسوای جهانی چکنم
عاشقانند به هم عاشقی و رسوائی

خط دلبند تو بادا که در اطراف رخت
کار هر بوالهوسی نیست قلم فرسائی

نیست بزمی که به بالای تو آراسته نیست
ای برازنده به بالای تو بزم آرائی

شمع ما خود به شبستان وفا سوخت که داد
یاد پروانه پر سوخته بی پروائی

لعل شاهد نشنیدیم بدین شیرینی
زلف معشوقه ندیدیم بدین زیبائی

کاش یک روز سر زلف تو در دست افتد
تا ستانم من از او داد شب تنهائی

پیر میخانه که روی تو نماید در جام
از جبین تابدش انوار مبارک رائی

شهریار از هوس قند لبت چون طوطی
شهره شد در همه آفاق به شکرخائی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۳ - طوطی خوش لهجه
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۵ - چشمه ابدیت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.