۵۷۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۳ - طوطی خوش لهجه

مایه حسن ندارم که به بازار من آئی
جان فروش سر راهم که خریدار من آئی

ای غزالی که گرفتار کمند تو شدم باش
تا به دام غزل افتی و گرفتار من آئی

گلشن طبع من آراسته از لاله و نسرین
همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آئی

سپر صلح و صفا دارم وشمشیر محبت
با تو آن پنجه نبینم که به پیکار من آئی

صید را شرط نباشد همه در دام کشیدن
به کمند تو فتادم که نگهدار من آئی

نسخه شعر تر آرم به شفاخانه لعلت
که به یک خنده دوای دل بیمار من آئی

روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آئی

گفتمش نیشکر شعر از آن پرورم از اشک
که تو ای طوطی خوش لهجه شکر خوار من آئی

گفت اگر لب بگشایم تو بدان طبع گهربار
شهریارا خجل از لعل شکربار من آئی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲ - غروب و مهتاب دریا
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴ - شیدائی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.