۶۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۹۵ - من و ما

مهتاب و سرشکی به هم آمیخته بودیم
خوش روی هم آن شب من و مه ریخته بودیم

دور از لب شیرین تو چون شمع سیه روز
خوش آتش و آبی به هم آمیخته بودیم

با گریه ی خونین من و خنده ی مهتاب
آب رخی از شبنم و گل ریخته بودیم

از چشم تو سرمست و به بالای تو همدست
صد فتنه ز هر گوشه برانگیخته بودیم

زان پیش که در زلف تو بندیم دل خویش
ما رشته ی مهر از همه بگسیخته بودیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۴ - غزال و غزل
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۶ - وحشی شکار
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.