۳۲۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸ - حافظ جاویدان

تا که از طارم میخانه نشان خواهد بود
طاق ابروی توام قبله جان خواهد بود

سرکشان را چو به صاف سرخم دستی نیست
سر ما خاک در دردکشان خواهد بود

پیش از آنی که پر از خاک شود کاسه ی چشم
چشم ما در پی خوبان جهان خواهد بود

تا جهان باقی و آیین محبت باقی است
شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود

هر که از جوی خرابات نخورد آب حیات
گر گل باغ بهشت است خزان خواهد بود

حافظا چشمه ی اشراق تو جاویدان است
تا ابد آب از این چشمه روان خواهد بود

صحبت پیر خرابات تو دریافته ام
روحم از صحبت این پیر جوان خواهد بود

هر کجا زمزمه ی عشق و همای شوقی است
به هواداریِ آن سرو روان خواهد بود

تا چراگاه فلک هست و غزالان نجوم
دختر ماه بر این گله شبان خواهد بود

زنده با یاد سر زلف تو جان خواهم کرد
تا نسیم سحری مشک فشان خواهد بود

ای سکندر تو به ظلمات ابد جان بسپار
عمر جاوید نصیب دگران خواهد بود

شهریارا به گدایی در میکده ناز
که دلت محرم اسرار نهان خواهد بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷ - بارگاه حافظ
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۹ - جلوه جانانه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.