۳۹۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۶

ای گشته زِ تو خَندان، بُستان و گُلِ رَعنا
پیوسته چُنین بادا، چون شیر و شِکَر با ما

ای چَرخْ تو را بَنده، وِیْ خَلقْ زِ تو زنده
اَحْسَنْت زِهی خوابی، شاباشْ زِهی زیبا

دریایِ جَمالِ تو، چون موج زَنَد ناگَهْ
پُرگنج شود پَستی، فردوس شود بالا

هر سویْ که روی آری، در پیشِ تو گُل رویَد
هر جا که رَویْ آیی، فَرشَت همه زَر بادا

وانْ دم که زِ بَدخویی، دُشنام و جَفا گویی
می‌گو که جَفایِ تو، حَلْواست همه حَلْوا

گر چه دِل سَنگَسْتَش، بِنْگَر که چه رَنگسْتَش
کَزْ مَشعَله نَنگَسْتَش، وَزْ رَنگِ گُلِ حَمْرا

یا رَب دلِ بازش دِهْ، صد عُمرِ درازش دِهْ
فَخْرَش دِهْ و نازش دِهْ، تا فَخْر بُوَد ما را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.