۷۸۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲ - همت ای پیر

پاشو ای مست که دنیا همه دیوانه ی توست
همه آفاق پر از نعره ی مستانه ی توست

در دکان همه باده فروشان تخته است
آن که باز است همیشه در میخانه ی توست

دست مشاطه به طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن شانه ی توست

ای زیارتگه رندان قلندر برخیز
توشه ی من همه در گوشه ی انبانه ی توست

همت ای پیر که کشکول گدائی در کف
رندم و حاجتم آن همت رندانه ی توست

ای کلید در گنجینه ی اسرار ازل
عقل دیوانه ی گنجی که به ویرانه ی توست

شمع من دور تو گردم به کاخ شب وصل
هر که توفیق پری یافته پروانه ی توست

همه غواص ادب بودم و هر جا صدفیست
همه بازش دهن از حیرت دردانه ی توست

زهره گو تا دم صبح ابد افسون بدمد
چشمک نرگس مخمور به افسانه ی توست

ای گدای سرخوانت همه شاهان جهان
شهریار آمده دربان در خانه ی توست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱ - یکشب با قمر
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳ - زکات زندگی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.