۴۳۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۸۰

امروز گِزافی دِهْ، آن بادهٔ نابی را
بَرهَم زَن و دَرهَم زَن، این چَرخِ شتابی را

گیرم قَدَح غَیبی، از دیده نَهان آمد
پنهان نَتَوان کردن، مَستیّ و خَرابی را

ای عشقِ طَرَب پیشه، خوش گفتِ خوش اندیشه
بَرْبایْ نِقاب از رُخ، آن شاهِ نقابی را

تا خیزد ای فَرُّخ زین سو اُخ و زان سو اُخ
پُرکُن هَله ای گُلْ رُخ، سغْراق و شرابی را

گَر زان که نمی‌خواهی، تا جِلْوه شود گُلْشَن
از بَهر ِچه بُگْشادی، دُکّانِ گُلابی را

ما را چو زِ سَر بُردی، وین جویْ رَوان کردی
در آب فَکَن زوتَر، بَط زادهٔ آبی را

ماییم چو کِشْت ای جان، بَررُسته دَرین میدان
لب خُشک و به جان جویان، بارانِ سَحابی را

هر سویْ رَسولی نو، گوید که نیابی رو
لاحَوْل بِزَن بر سَر، آن زاغِ غُرابی را

ای فِتْنِهٔ هر روحی، کیسه بُرِ هر جوحی
دُزدیده رَباب از کَف، بوبَکْرِ رَبابی را

امروز چُنان خواهم، تا مَست و خَرِف سازی
این جان مُحَدّث را، وان عَقلِ خِطابی را

ای آبِ حَیاتِ ما، شو فاش چو حَشْر اَرْ چه
شیرِ شُتُرِ گَرگین، جان است عَرابی را

ای جاه و جَمالَت خوش، خامُش کُن و دَم دَرکَش
آگاه مَکُن از ما، هر غافلِ خوابی را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.