۴۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۷۹

ای خواجه نمی‌بینی، این روز قیامت را؟
ای خواجه نمی‌بینی، این خوش قَد و قامت را؟

دیوار و دَرِ خانه، شوریده و دیوانه
من بر سَرِ دیوارَم، از بَهرِ عَلامَت را

ماهی‌ست که در گَردش، لاغَر نشود هرگز
خورشیدِ جَمالِ او، بِدْریده ظَلامَت را

ای خواجه خوش دامن دیوانه تویی یا من
دَرکَش قَدَحی با من، بُگْذار مَلامَت را

پیش تو از بَسی شَیدا، می‌جُست کَرامَت‌ها
چون دید رُخِ ساقی، بِفْروخت کَرامَت را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.