۸۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰

ای بِگِرفته از وَفا گوشه، کَرانْ چرا؟ چرا؟
بر منِ خَسته کرده‌یی رویْ گِرانْ چرا؟ چرا؟

بر دِل من که جایِ توست، کارگَهِ وَفایِ تست
هر نَفَسی هَمی‌زَنی، زَخمِ سِنانْ چرا؟ چرا؟

گوهرِ نو به گوهری، بُرد سَبَق زِ مُشتری
جان وجهان هَمی‌بَری جان و جهانْ چرا؟ چرا؟

چَشمهٔ خِضْر وکوثری، زابِ حیاتْ خوش‌تری
ز آتشِ هَجرِ تو مَنَم خُشک دهانْ چرا؟ چرا؟

مِهرِ تو جان نَهان بُوَد، مُهرِ تو بی‌نشان بُوِد
در دِل من زِ بَهرِ تو نَقش و نشانْ چرا؟ چرا؟

گفت که جانِ جانْ مَنَم، دیدنِ جانْ طَمَع مَکُن
ای بِنِموده رویِ تو صورتِ جانْ چرا؟ چرا؟

ای تو به نورْ مُستّقِل، وِیْ زِ تو اَخْتَرانْ خَجِل
بَس دودلی میانِ دلْ زَ ابْرِ گُمانْ چرا؟ چرا؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.