۳۲۹ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۶۰۴

آمد بهار و سرو برآراست قامتی
گل بر کشید بهر طرب را علامتی

گردیده باد بر سرآن سرو جان من
گردان چو باد گرد برآن سرو قامتی

قد قامت الصلوه موذن زند به صبح
من نیم شب شوم به قد یار قامتی

هم خون عشقان گنهش را شفیع باد
چون نیستش ز کردن خونها ندامتی

ای پند گوی در گذر از پند بی‌دلان
دانی که مست را نبود استقامتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۶۰۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۶۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.