۲۵۷ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۵۸۶

ای رفته و ترک من بد نام گرفته
وز دست وفای دگران جام گرفته

باز آمده‌ای تابنمایی و بسوزی
در شور میاور دل آرام گرفته

خونم مخور ای دوست که این باده غم آرد
چون دید توان آن رخ گلفام گرفته

دشنام مرا گفته بدی دوش و همه شب
من لذت آن گفتن دشنام گرفته

من دوزخی عقل و بسا دوزخی عشق
کو صد چو من سوخته را خام گرفته

ای گل چه زنی خنده ز نالیدن خسرو
کازرده بود بلبل در دام گرفته
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۸۵
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.