۳۳۳ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۵۷۳

گر نه کمند بلاست بر دل عشاق تو
بهر چه بازی کند زلف تو با ساق تو

نوبت خوبی زدند در شب گیسوی تو
فتنه عشق گشت باز گرد سر کوی تو

گریه ترازوی چرخ دست بدی مرمرا
حسن تو یکسو نهم مه بد گرسوی تو

من به فسون و فازان خودت می کنم
تفرقه گر نفگند نرگس جادوی تو

بس که شکسته دلان بستهٔ زلفت شدند
هست هزاران شکست در سر هر موی تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۷۲
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.