۲۷۰ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۵۰۷

ببستی چشم من ز افسون زبان هم
دلم بردی نه تنها بلکه جان هم

خرابم می‌کنی از رخ ز لب نیز
ازینم میکشی جانا از آن هم

ز تیر تست ما را دعوی خون
گواهی میدهد دل آن کمان هم

ز بیداد تو خورسندم همه عمر
اگر خون ریزیم راضی بدان هم

برو ای باد بوسی زن بران پای
اگرچیزی نگوید بر دهان هم

بده ساقی که من مست و خرانم
بیاله خورده‌ام رطل گران هم

غمی دارم که باد از دوستان دور
به حق دوستی کز دشمنان هم

اگر افتد قبول این جان خسرو
به بوسی می‌فروشم رایگان هم !
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۰۶
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.