۳۰۹ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۴۶۴

بتم ناگه آمد به پیش و ز دستم
فرو ریخت همه گل که برچیده بودم

بدیدم رخش را و دیوانه گشتم
من این روز را پیش ازین دیده بودم

بخندید بر حال من خلق عالم
که داند که من بر که خندیده بودم ؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۶۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.