۲۵۱ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۴۱۹

دل رفت و روزها شد کز وی خبر نیاید
ای دور مانده چو نی در زلف عنبر ینش

طاقت ندارد آن رخ از نازکی نفس را
ای بار تند مگذر بر برگ یاسمینش

ای جامه دار ازینسان چستش مبند یکتا
کز بخیه نقش گیرد اندام ناز ننینش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۱۸
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.