۲۸۰ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۳۰۳

جوان و پیر که در بند مال و فرزندند
نه عاقلند که طفلان ناخردمندند

بخانه‌ای که ره جان نمی‌توان بستن
چه ابلهند کسانی که دل همی بندند

به سبزه زار فلک طرفه باغبانانند
که هر نهال که شاندند باز برکندند

جمال صحبت هم صحبتان غنیمت دان
که می‌روند نه ز انسانکه باز پیوندند

بسا ز توشه ز بهر مسافران وجود
که میهمان عزیزند وروز کی چندند

ترا به از عمل خیر نیست فرزندی
که دشمنند ترا زادگان نه فرزندند

مجوی دینی اگر اهل معینی خسرو
که از همای به مردار میل نپسندند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۳۰۲
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۳۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.