۳۰۷ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۲۹۳

ز چشم کافرت کز غمزه لشکر میکشد هر سو
به هفت اقلیم تن یک منزل آبادان نمی‌ماند

نه‌ای با بنده چون اول بدین خوش میکنم دل را
که پیوسته مزاج آدمی یکسان نمی‌ماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۹۲
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.