۲۵۶ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۲۱۸

یاری دل ما به رایگان برد
تا دل طلبیم باز جان برد

عشق آمد و گردن خرد زد
دزد آمد و سر ز پاسبان برد

ماندیم از آن حریف دل دزد
زد قلعه و مهره رایگان برد

جان دادم و درد تو خریدم
این را تو ببر که خسروان برد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۱۷
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.