۲۹۸ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۲۱۲

فلک با کس دل یکتا ندارد
زصد دیده یکی بینا ندارد

درخت دهر سر تا پای خار است
تو گل جویی و او اصلا ندارد

جهان از مردمی ها مردمان را
نویدی میدهد اما ندارد

کسی از هفت بام چرخ بگذشت
که باغ هشت‌در ماوا ندارد

کسی کاین جا مربع می نشیند
در ایوان مثمن جا ندارد

چرا خسرو نیندیشی تو امروز
از آن فردا که پس فردا ندارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۱۱
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.