۲۶۷ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۱۴۱

آنکه دلم شیفتهٔ روی اوست
شیفتهٔ تر می‌کندم این چه خوست؟

دوش بگفتم که دهانیت نیست
گفت که بسیاردرین گفتگوست

به که رخ از خلق بپوشد از انک
دیدهٔ بد آفت روی نکوست

هستی من رفت وخیالش نماند
این که تو بینی نه منم بلکه اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۴۰
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.