۲۸۴ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۱۰۸

در شهر چو تو فتنه و مردم کش و بیداد
من زیستن خلق ندانم که چسان است

ترکی که دو ابروش نشسته است به دلها
قربانش هزارست اگر چش دو کمان است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۰۷
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.