۳۵۰ بار خوانده شده
روز عید ست به من ده می نابی چو گلاب
که از آن جام شود تازهام این جان خراب
جان من از هوس آن به لب آمد اکنون
به لب آرم قدح و جان نهم اندر شکر آب
روزه داری که گشادی ز لبش نگهت مشک
این زمان در دهنش نیست مگر بوی شراب
می حلالست کنون خاصه که از دست حریف
در قدح میچکد آب نمک آلود کباب
هر که رابوی گل و می بدماغ است او را
آن دماغی است که دیگر ندهد بوی گلاب
بنده خسرو به دعای تو که آن حبل متین
دست همت زد و پیچید طناب اطناب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که از آن جام شود تازهام این جان خراب
جان من از هوس آن به لب آمد اکنون
به لب آرم قدح و جان نهم اندر شکر آب
روزه داری که گشادی ز لبش نگهت مشک
این زمان در دهنش نیست مگر بوی شراب
می حلالست کنون خاصه که از دست حریف
در قدح میچکد آب نمک آلود کباب
هر که رابوی گل و می بدماغ است او را
آن دماغی است که دیگر ندهد بوی گلاب
بنده خسرو به دعای تو که آن حبل متین
دست همت زد و پیچید طناب اطناب
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۶
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.