۲۷۸ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۲۳

بس بود این که سوی خود راه دهی نسیم را
چشم ز رخسان مکن عارض همچو سیم را

من نه بخود شدم چنین شهرهٔ کویها ولی
شد رخ نیکوان بلاعقل و دل سلیم را

شیفتهٔ رخ بتان باز کی آید از سخن
مست بگوش کی کند کن مکن حکیم را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۲
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.