۲۸۹ بار خوانده شده

بخش ۱۷ - شنیدن لیلی، آوازهای دف تزویج مجنون، و ازان حرارت سوخته شدن

گویندهٔ این کهن فسانه
زان شعله چنین کشد زبانه

کان شمع نهان گداز شب خیز
پروانه صفت بر آتش تیز

کبکی که شکسته بال باشد
شاهین زندش چه حال باشد

چون غم زده را در آن تحیر
از خوردن غم درونه شد پر

بس کانده سینه شد فزونش
از دل به دهن رسید خونش

تیمار دلش، به جان نگنجید
جان خود چه، که در جهان نگنجید

شد در پی آنکه دل بکاود
وز غم قدری برون تراود

کاغذ طلبید و خامه برداشت
ترتیب سواد نامه برداشت

سودای جگر به نامه می‌ریخت
خونابه ز نوک خامه می‌ریخت

کاغذ چو تمام شد، نوردش
از خون دو دیده مهر کردش

وانگه طلبید قاصدی چست
کز باد به تک حریف می‌جست

دادش که: ببر بر آن خرابش
باز آور به من رسان جوابش

قاصد شد و آن صحیفه را برد
وآنجا که سپردنیست، بسپرد

مجنون، که بدید نامهٔ دوست
می‌خواست برون فتادن از پوست

دید از قلم جراحت انگیز
در دوده سرشته آتش تیز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۶ - دراز شدن ظلم گیسوی لیلی بر مجنون، و زنده داشتن مجنون شبهای فراق را به خیال لیلی، و روشن شدن مهر نوفل در آفاق بر تیرگی روز مجنون، و لرزیدن پدر پیر مجنون از دمهای سرد پسر، و سوی گرم مهری نوفل گریختن، و گرم رویی کردن، آن مهربان، و گرماگرم، شمسهٔ نسبت خود را که در پرده حیا آفتابی بود سایه پرورد، با مجنون تاریک اختر قران دادن و محترق شدن ستارهٔ مجنون، و پیش از استقامت رجعت کردن
گوهر بعدی:بخش ۱۸ - نامه نبشتن، لیلی، از دودهای دل، سوی مجنون، و ماجرای دل دزدیده، بران آشنا، عرضه کردن
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.