۲۵۹ بار خوانده شده

بخش ۱۸ - غزل سرائی شکر در مجلس خسرو

چه فرخ روزگاری باشد آن روز
که گردد هم نشین دو یار دل سوز

همه سرمایهٔ عشرت مهیا
ز موج شادمانی دل چو دریا

مراد و خوش دلی و کامرانی
نشاط عشق و آغاز جوانی

کسی را کاین همه یک جا دهد دست
گر از دولت بنازد جای آن هست

مرا کاین دولت امروز است در چنگ
به دولت چون ننوشم جام گلرنگ

زمان چون رفت دیگر یافت نتوان
عنان زندگانی تافت نتوان

بساکس کانده فردا کشیدند
که دی مردند و فردا را ندیدند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۷ - رفتن خسرو به اصفهان به هوای شکر
گوهر بعدی:بخش ۱۹ - بردن شکر خسرو را به خانهٔ خویش به مهمانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.