۲۸۶ بار خوانده شده

بخش ۴ - حکایت زاهد و مزد طاعت

زاهدی از خوان رضا توشه گیر
گشت ز غوغای جهان گوشه‌گیر

شد ز بسی سجدهٔ پنهانیش
خاک زمین صندل پیشانیش

تا به نود سال درین داوری
داشت ز توفیق خدا یاوری

صبح دمی خضر ز خضرای دشت
سوی نهان خانهٔ رازش گذشت

گفت ز علمی که مرا داده‌اند
معرفت هر دو سرا داده‌اند

می نگرم کاین عمل صدق زای
می کنی و می نپذیرد خدای

پیر ز حالت چو گلی بر شگفت
استنم از طرب افشاند و گفت

گر نپذیرد ز من هیچ کس
آنکه نگه می‌کند آنم نه بس

من عمل خویش کنم بنده وار
آن که خدائیست برانم چه کار

خسرو اگر دین طلبی کار کن
طاعت یزدان کن و بسیار کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳ - وصف سخن
گوهر بعدی:بخش ۵ - عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.