۳۷۲ بار خوانده شده

بخش ۱۲ - غزل

ز سوز عشق من جانت بسوزد
همه پیدا و پنهانت بسوزد

ز آه سرد و سوز دل حذر کن
که اینت بفسرد وانت بسوزد

مبر نیرنگ و دستان پیش آن کو
به صد نیرنگ و دستانت بسوزد

به دست خویشتن شمعی میفروز
که هر ساعت شبستانت بسوزد

چه داری آتشی در زیر دامان
کز آن آتش گریبانت بسوزد

دل اندر وصل من بستی و ترسم
که ناگه تاب هجرانت بسوزد

ندارد سودت آن گاهی که گوئی
عبید آن نامسلمانت بسوزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱ - خطاب معشوق با قاصد
گوهر بعدی:بخش ۱۳ - تمامی سخن معشوق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.