۳۳۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۰۵

گر آن مه را وفا بودی چه بودی
ورش ترس از خدا بودی چه بودی

دمی خواهم که با او خوش برآیم
اگر او را رضا بودی چه بودی

دلم را از لبش بوسیست حاجت
گر این حاجت روا بودی چه بودی

اگر روزی به لطف آن پادشا را
نظر با این گدا بودی چه بودی

خرد گر گرد من گشتی چه گشتی
وگر صبرم بجا بودی چه بودی

به وصلش گر عبید بینوا را
سعادت رهنما بودی چه بودی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.