۳۷۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۶۰

یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد
دل پر درد مرا نوبت درمان آمد

این چه ماهیست که کاشانهٔ ما روشن کرد
وین چه شمعیست که بازم به شبستان آمد

بخت باز آمد و طالع در دولت بگشاد
مدعی رفت و مرا کار به سامان آمد

می بیارید که ایام طرب روی نمود
گل بریزید که آن سرو خرامان آمد

از سر لطف ببخشود بر احوال عبید
مگرش رحم بدین دیدهٔ گریان آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.