۳۴۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۶۳

رفتی بر غیر و ترک ما کردی
ای ترک ختن بسی خطا کردی

پیمانه زدی ز دست بیگانه
اندیشهٔ خون آشنا کردی

سرخوش به کنار بلهوس خفتی
بنگر که به اهل دل چه‌ها کردی

جز با من دل شکسته در عالم
هر عهد که بسته‌ای وفا کردی

در عهد تو هر چه من وفا کردم
پاداش وفای من جفا کردی

آبی نزدی بر آتشم هرگز
تا بر لب آب خضر جا کردی

آنگه که قبای ناز پوشیدی
پیراهن صبر من قبا کردی

بی‌چاره منم وگر نه از رحمت
درد همه خستگان دوا کردی

بی بهره منم وگر نه از یاری
کام همه طالبان روا کردی

الا من که محکمش بستی
هر بسته که داشتی رها کردی

تا قد تو زد ره فروغی را
هر فتنه که خواستی بپاکردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.