۳۶۹ بار خوانده شده
پیش من کام رقیب از لعل خندان میدهد
از یکی جان میستاند بر یکی جان میدهد
میگشاید تا ز هم چشمان خواب آلوده را
هر طرف بر قتل من از غمزه فرمان میدهد
میکشد عشقم به میدانی که جان خسته را
زخم مرهم میگذارد، درد درمان میدهد
خوابم از غیرت نمیآید مگر امشب کسی
دل به دلبر میسپارد جان به جانان میدهد
گر چنین چشم ترم خونآب دل خواهد فشاند
خانهٔ همسایه را یک سر به توفان میدهد
من که دست چرخ را میپیچم از نیروی عشق
هر دمم صد پیچ و تاب آن زلف پیچان میدهد
یارب آن موی مسلسل را پریشانی مباد
زان که گاهی کام دلهای پریشان میدهد
وای بر حال گرفتاری که دست روزگار
دست او میگیرد و بر دست هجران میدهد
هر که میبوسد لب ساقی به حکم می فروش
نسبت می را کجا با آب حیوان میدهد
یک جهان جان در بهای بوسه میخواهد لبش
گوهر ارزندهاش را سخت ارزان میدهد
تا فروغی گفتگو زان شکرین لب میکند
گفتهٔ خود را به سلطان سخندان میدهد
ناصرالدین شاه غازی آن که در میدان جنگ
نطق گوهربار او خجلت به مرجان میدهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
از یکی جان میستاند بر یکی جان میدهد
میگشاید تا ز هم چشمان خواب آلوده را
هر طرف بر قتل من از غمزه فرمان میدهد
میکشد عشقم به میدانی که جان خسته را
زخم مرهم میگذارد، درد درمان میدهد
خوابم از غیرت نمیآید مگر امشب کسی
دل به دلبر میسپارد جان به جانان میدهد
گر چنین چشم ترم خونآب دل خواهد فشاند
خانهٔ همسایه را یک سر به توفان میدهد
من که دست چرخ را میپیچم از نیروی عشق
هر دمم صد پیچ و تاب آن زلف پیچان میدهد
یارب آن موی مسلسل را پریشانی مباد
زان که گاهی کام دلهای پریشان میدهد
وای بر حال گرفتاری که دست روزگار
دست او میگیرد و بر دست هجران میدهد
هر که میبوسد لب ساقی به حکم می فروش
نسبت می را کجا با آب حیوان میدهد
یک جهان جان در بهای بوسه میخواهد لبش
گوهر ارزندهاش را سخت ارزان میدهد
تا فروغی گفتگو زان شکرین لب میکند
گفتهٔ خود را به سلطان سخندان میدهد
ناصرالدین شاه غازی آن که در میدان جنگ
نطق گوهربار او خجلت به مرجان میدهد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.