۳۳۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹۸

هر کس که به جان دسترسی داشته باشد
باید که به دل مهر کسی داشته باشد

زان بر سر بیمار غمش پا نگذارد
ترسد که مبادا نفسی داشته باشد

دل ناله‌کنان رفت پی محمل دلدار
کاین قافله باید جرسی داشته باشد

گر یاد گلستان نکند هیچ عجب نیست
مرغی که به تنها قفسی داشته باشد

از الفت بیگانه بیندیش که حیف است
دامان تو هر بوالهوسی داشته باشد

در پرده قدح نوش فروغی که مبادا
سنگی به کمینت عسسی داشته باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.