۳۰۲ بار خوانده شده

مستزاد

هرگز نرسیده‌ام من سوخته جان،
روزی به امید

وز بخت سیه ندیده‌ام، هیچ زمان،
یک روز سفید

قاصد چو نوید وصل با من می‌گفت،
آهسته بگفت

در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟
این حرف شنید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مخمس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.