۲۶۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۸۰

ز اشک سرخ برای نزول جانانی
شدست خانهٔ چشمم نقش ایوانی

مباش این همه ای گنج حسن در دل غیر
بیا که هست مرا نیز کنج ویرانی

به لاله زار دل داغدار من بگذر
که دهر یاد ندارد چنین گلستانی

چه شد که گر از بی‌تکلفی یک بار
شود مقام گدا تکیه‌گاه سلطانی

به نیم جان که دلم راست شاه من چه عجب
گر انفعال کشد پیش چون تو مهمانی

به دود مجمره حاجت ندارد آن محفل
که سازیش تو معطر به گرد دامانی

درآ ز در ای جان که محتشم بی‌توست
مثال صورت دیوار و جسم بی‌جانی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.