۲۶۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۷۴

آن که هرگز نزد از شرم در معشوقی
امشب افکند به سویم نظر معشوقی

امشب از چشم سیه چاشنی غمزه فشاند
که نظر کرد به سویم ز سر معشوقی

امشب از پای فتادم که پیاپی می‌کرد
در دل من گذر از رهگذر معشوقی

امشب از من حرکت رفت که بیش از همه شب
یافتم در حرکاتش اثر معشوقی

از کمر بستنش امروز یقین شد که حریف
بهر من بسته به دقت کمر معشوقی

نوبر باغ جمالست که پیدا شده است
از نهال قد آن گل ثمر معشوقی

...
زنده مانم چو در آمدز در معشوقی

محتشم مژده که پیک نظر آزادیست
به دل از مصر جمالش خبر معشوقی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.