۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۵

باز ای دل شورانگیز رو سوی کسی داری
چشم از همه پوشیده بر روی کسی داری

ای آتش دل با آن کز دست تو می‌سوزم
چون از تو کنم شکوه تو خوی کسی داری

هر گل که به باغ آید می‌بویم و می‌گویم
در پای تو میرم من تو بوی کسی داری

ای دل ز سجود تو محراب به تنگ آید
ورنه نظر رگویا ابروی کسی داری

بگسل ز من ای عاقل ورنه نفسی دیگر
زنجیر جنون بر پا از موی کسی داری

ای محتشم ار دهرت همسایه مجنون کرد
خوش باش که جا در عشق پهلوی کسی داری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.