۲۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۵۵

مرا به دست غم خود گذاشتی رفتی
غم جهان همه بر من گماشتی رفتی

سواد خط مژه‌ام زان فراق نامه سترد
که در وداع بنامم گذاشتی رفتی

دل از وفا به تو می‌داد دست عهد ابد
ازو تو عهد گسل واگذاشتی رفتی

به غیر حسرت و مردن بری نداد آن تخم
که در زمین دل خسته کاشتی رفتی

لوای هجر که یک چند بود افکنده
تو در شکست غمش برفراشتی رفتی

مرا که ابرش ادبار بد به زین ماندم
تو زین بر ابلق اقبلال داشتی رفتی

دگر به زیستن محتشم امید مدار
چنین که در تب مرگش گذاشتی رفتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.