۲۹۸ بار خوانده شده
از آن پیش رقیبان مهر ورزدیار من با من
که خواهد بیش گردد کینهٔ اغیار من با من
به این بخت زبون و طالع پستی که من دارم
عجب گر سر در آرد سر و گل رخسار من با من
نمیدانم چه میگوید ز بدگویان که میگوید
به این تلخی سخن شوخ شکر گفتار من با من
مرا کز رنجش اغیار دایم دل گران گشتی
چسان بینم که باشد سر گران دل دار من با من
دل زارم چو برد آن شوخ و شد بیگانه دانستم
که میکرد آشنائی از پی آزار من با من
ز کید خصم پیش یار من مقدار من کم شد
نمیدانم چه دارد خصم بیمقدار من با من
به کویش محتشم چون ره برم شبهای تنهائی
اگر همره نباشد آه آتشبار من با من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
که خواهد بیش گردد کینهٔ اغیار من با من
به این بخت زبون و طالع پستی که من دارم
عجب گر سر در آرد سر و گل رخسار من با من
نمیدانم چه میگوید ز بدگویان که میگوید
به این تلخی سخن شوخ شکر گفتار من با من
مرا کز رنجش اغیار دایم دل گران گشتی
چسان بینم که باشد سر گران دل دار من با من
دل زارم چو برد آن شوخ و شد بیگانه دانستم
که میکرد آشنائی از پی آزار من با من
ز کید خصم پیش یار من مقدار من کم شد
نمیدانم چه دارد خصم بیمقدار من با من
به کویش محتشم چون ره برم شبهای تنهائی
اگر همره نباشد آه آتشبار من با من
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.