۲۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۲

روز من زان زلف میدانم سیه خواهد شدن
حال من زان خال میدانم تبه خواهد شدن

قد اگر این است پر تنها ز پا خواهدفتاد
جلوه‌گر این است پر دلها زره خواهد شدن

ماه نو صد ناز خواهد کرد بر مهر آن زمان
کان چنان نازان به آنطرف کله خواهد شدن

گر خرام این است بس جانها ز پا خواهد فتاد
گر روش این است بس دلها زره خواهد شدن

گر به صید انداختن پردازد آن رعنا سوار
صید پردازنده صد صید گه خواهد شدن

بر نگاهش دوز چشم ای دل که مرهم کاری
در میان تیرباران نگه خواهد شدن

راحتی کز تیغ او دیدم من آن خون خوار را
قتل من کفارهٔ چندین گنه خواهد شدن

محتشم گر بحر غم امواج خواهد زد چنین
سیل اشگ من ز ماهی تا به مه خواهد شدن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.