۲۸۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۱۳

شبی کان سرو سیم اندام را درخواب می‌دیدم
تن خود را عیان از رعشه چون سیماب می‌دیدم

در آن تاریکی شب از فروغ ماه روی او
ز روزن رفته بیرون شعله مهتاب می‌دیدم

نمی‌دیدم تنش را از لطافت لیک روی خود
در آن آئینه چون برگ خزان در آب می‌دیدم

چه تابان کوکبی بود آن چراغ چشم بیداران
که شمع ماه را در جنب او بی تاب می‌دیدم

همانا آب حیوان بود جسم نازنین او
که باغ حسن را از وی طراوت یاب می‌دیدم

تن سیمین او تا بود غلطان در کنار من
کنار خویشتن را پر ز سیم ناب می‌دیدم

در درج سخن را محتشم زین بیشتر مگشا
که یار این است گفتن آن چه من در خواب می‌دیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.