۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۹

ای قدت همچو نیشکر نازک
تنت از پای تا به سر نازک

همچو عضو تو سر و قد زیبا
همه جای تو سیم بر نازک

از زمین ارم به آب حیات
ندهد چون قدت شجر نازک

بی خبر زد کرشمه‌ات رگ جان
بودش از بس که بیشتر نازک

هست از روی نازک اندامان
کف پای تو بیشتر نازک

بسته خوش طاقهای ابرویت
دست قدرت به یکدیگر نازک

جان مجنون گداختی لیلی
گر بدی خویش آن قدر نازک

دارد آزار بس که افتاده
کوه سیمش گران کمر نازک

محتشم نیست در بنی آدم
خوی چون خوی آن پسر نازک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.