۲۸۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷۱

بیچاره باشد همواره عاشق
عشق این چنین است بیچاره عاشق

گردون نگردد روزی که گردد
از کوی معشوق آواره عاشق

صد پاره شد دل اما همان هست
بر روی خوبان هر پاره عاشق

گر سر کشیدی یکباره معشوق
از پا فتادی صد باره عاشق

گر شرم بودی هرگز نکردی
در روی معشوق نظاره عاشق

نبود گر آدم ای ترک خونخوار
خواهی تراشید از خارهٔ عاشق

حسنت فزون باد تا محتشم را
بینند یاران همواره عاشق
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.