۳۶۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۶۵

تا کی کشی به بی گنهان از عتاب تیغ
ای پادشاه حسن مکش بی حساب تیغ

تا عکس سر و قد تو در بر کشیده است
دارد کشیده به بد ز غیرت بر آب تیغ

در ذوق کم ز خوردن آب حیات نیست
خوردن ز دست آن مه مشکین نقاب تیغ

از بس که بهر کشتنم افتاده در شتاب
ترسم به دیگری زند از اضطراب تیغ

یابند محرمان سحرش کشته برفراش
گر بر کسی کشد ز غضب او به خواب تیغ

قتلم فکند دوش به صبح و من اسیر
مردم ز غم که دیر کشید آفتاب تیغ

عابد کشی است در پی قتلم که می‌کشد
بر آهوی حرم ز برای ثواب تیغ

می‌دید بخت و دولت خونریز محتشم
می‌بست یار چون به میان از شتاب تیغ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.